نمیدونی چقدر دلم لک زده واسه قدم زدن و سیگار کشیدن با علی........
علی
سر آغاز شعر است و نام به نام خداست
داستانم قصه ی یاریست که از یاران جداست
همانی که ار مرکبش از ویرانه ها گذر کند
جان فرش میکنم به قدومش خدا گواست
با آنکه در کاهدان مصائب به سان سوزن است
لیک رهنمون و نصیحتش یر من آشفته شفاست
هرگز نخواهد که راز دلش بر ملا کند
تا گویدش که حال دل مبتلا چه هاست
با این عشق و منظر و لطف و صفا و حسن
آنجا که جویم و یابم یاری دگر کجاست
کلامی قصیر لوصف کمالاته کانه
علیست و همچون علی گویی ز ما سواست
دارم به دل امید آنکه علی یاد من کند
که ترحم به گدایان آیین پادشاست
قلب جاوید به یاد یاران مدام میتپد
هرچند که این روزها از خانه اش جداست
سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری امیدوارم موفق بشی.
اگر مایلی تبادل لینک کنیم؟
دوستت داریم علی.
دم علی آقا گرم. خط دوازدهم ایراد معنایی داره. همه ی ما ماسواییم. ما سوی یعنی غیر از خدا
یه کم بیشتر دقت کنی بهتره.
دم شما هم گرم.
نمیدونم چرا علی دیگه نمیاد پایین
خدا رفاقتتون رو ابدی کنه انشاالله
آها. سوا از ما جداست. ولی بازم ایهام داره.یعنی اگه کژتابی رو در نظر بگیریم معنی غلط میشه. پس بیخیال کژتابی میشیم. در کل سلامتی شما و علی آقا
خدای را شاهد می گیرم چون این پرتره زیبای جناب مهدوی را دیدم آنقدر از خود بی خود شدم که شعر را فراموش کردم بخوانم.شعر بسیار زیبا بود ولی وزنش سنگین بود همانند شخصیت سنگین علی عزیزم.
مانده ام چگونه تشکر کنم از جناب نوری جاوید
سلام آقای مهندس
اذ لحظه ای که این شعر رو دیدم ..مممممبببببغغغظظظظظ
ممممگگگللووممممنننهه
ههمگررببببتتههه
جای دکتر خیلی بین ما خالیه، انشاءالله که در اون دنیا عند ربهم یرزقون باشه!
مهندس واقعا باهات موافقم منم احساس میکنم ممممممبببببغغغظضظضظضظض....
عرض خاکساری مجدد آقا جواد،
لِه کردی ما رو با این حرکت.
چشو چالمی داش جواد!
ااااوووو...
خیلی با حالی و با حال بود