« فکرم شدی »

فکرم شدی

فکرم مشغوله و

فکرم مشغوله و تشنه ی اون نم شادی چکیده از غمناکیه تصویر غروب خورشید در هوای نیمه ابری و

فکرم مشغوله به اون شهیدی که اون روز عکسش توی قاب زنگ زده ی بالای قبرش کج شده بود و

فکرم مشغوله به یاد بچگیام که هر وقت که بستنی قیفی میخریدم از ترس اینکه آخرش آب نشه و چکه نکنه رو لباسم اینقدر تند تند میخوردمش که دندون درد میگرفتم ! و

فکرم مشغوله اون لحظه ایه که میخواستم از عصبانیت خفش کنم! و

فکرم مشغوله به دود سیگار که موقع کام اول تو گلوم چکش میزنه ولی لذت بخش دردیست و

فکرم مشغوله به زاویه ی تابش پرتوهای x و شبکه ی معکوس و شرایط بازتاب برگ! و

فکرم مشغوله توست.

 

فکرم مشغوله به قلیان احساساتی که او را نابود کرد و

فکرم مشغول نبود به. ولی مشغول شد به آسایشگاه و ۴ سال پیش! و

فکرم مشغوله به یه نفرت کور و زخمیه آرام گرفته در تابوته دفن شده در آوار دلشکستگیه یک عشق معدوم و

فکرم مشغوله نوشتن کلمه ی (( حال )) که تا به (( ل )) آخرش برسی (( ح )) اش در گذشته تبت شده‌‌ و اینکه پس این چه حالیست؟و

فکرم مشغوله توست.

 

فکرم مشغوله به لیوانم و ته مزه ی شیرینیه گم شده در دل تلخ مزگیه دونه های قهوه ی حل شده در آب بدون شکر و

فکرم مشغوله رنگ سپید لباس برفه که نا دانسته از ناپاگی و آلودگی این عالم از آسمان پاگ می آید و

وااااای که فکرم مشغوله و

مشغوله خداست که کجاست؟ با ماست؟ یا که جداست؟ رفت؟ یا که در دلم وجودش نشست؟ یا که اصلا هست؟ یا اینکه هر چه هست میآید به دست؟ و مهدی ۵ ساله که خدای او در نظرش چه است؟ و

فکرم مشغوله نگاهته و

فکرم مشغوله توست.

 

فکرم مشغوله به زندگیه حس نشده و ندیده ی تنها و فقط شنیده شده ی بعد از موت و

فکرم مشغوله صداته و

فکرم مشغوله به من و

فکرم مشغوله به هیچ و

فکرم داره دیوونه میشه دوباره و

فکرم مشغوله توست.

 

فکرم مشغوله پارادوکس دوقولوهاست و گربه ی شرودینگر و

فکرم مشغوله به لوله های فشار قوی گاز و انرژی هسته ای و

فکرم مشغوله به نیروی انتظامی و جلوگیری از دسته های علامت کشی و فلسفه ی عزاداری و کفاره ی دست به آب زدن عباس و حرفهای کریم و اخمش و

فکرم مشغوله به این که چرا بعد از چرا باید «؟» گذاشت ولی من درای جمله بعدش «؟» نذاشتم

فکرم مشغوله به درآمد ساندویچ فریدون و

فکرم مشغوله توست که از من سیگار طلب کردی!

 

فکرم مشغوله به به این که چرا ایقدر فکرم مشغوله به این که فکر آدمها چقدر میتونه مشغول باشه به این که فکرشون مشغوله

شایدم فکرم خاموشه و مشغوله به خاموشیش و من فکر میکنم مشغوله به ....

فکر فکر فکر فکر فکر......

فکرم شدی!!